میوه ممنوعه
سروده ها و نوشته های عبدالله قرونه ای
یک غزل دست سوم می جویمت ای ناشناس آشنایم در کوچه های بی نشان ناکجایم من مطمئنم خواهی آمد روزی از راه تنها همین یک دلخوشی مانده برایم هر روز از این پنجره تا عمق خورشید بر ماسه نقشی می زنم از رد پایم خود را صدا کردم یکی از آن سر عشق پاسخ نگفت الا به تکرار صدایم با اشکهای من نمی جوشی - غریبه! حتی نمی گیری شبی دست دعایم تا دست های مهربانت را بگیرم روییده دست سومی بر شانه هایم!!
یک جور دیگر بر دلم افتاد لرزه پایان نخواهد داشت - یعنی - ماجرایم
نظرات شما عزیزان: دو شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : عبدالله قرونه ای
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|